چیک چیک بارون!!!

به وبلاگ خودتون خوش اومدید!

دو دریچه،دو نگاه،دو پنجره

دو رفیق،دو همنشین،دو حنجره

دو مسافر تو مسیر زندگی

دو عزیز دو همدم همیشگی

با هم از غروب و سایه رد شدیم

قصه ی عاشقی رو بلد شدیم

فکر میکردیم آخر قصه اینه

جز خدا هیشکی ما رو نمیبینه

دو غریبه دو تا قلب در به در

دو تا دلواپس این چشمای تر

دو تا اسم،دو خاطره،دو نقطه چین

دو تا دور افتاده ی تنها نشین

عاقبت جدا شدن دستای ما

گم شدیم توو غربت غریبه ها

آخر اون همه لبخند و سرود

چشم پر حسادت زمونه بود ....



+نوشته شده در چهار شنبه 20 مهر 1390برچسب:,ساعت5:35توسط m.raha | |